سفارش تبلیغ
صبا ویژن













عاطفه و مسعود دو کبوتر عاشق

چندتا از دروغ های مشهورمون / طنز

 

دروغ

 


این لباس جنسش ترک اصله

همه بچه ها خوشگلن

از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم

این آخرین سیگاریه که میکشم

منو تو جوونیام ندیدی

این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم

مرسی من نمیخورم، رژیم دارم

از این همه یه دونه مونده، همش رو فروختم

عموم فوت کرده بود نتونستم بیام


به چشم خواهری میبینمش

فقط امضای رئیس مونده

مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه

خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده

شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس میگیریم


نوشته شده در پنج شنبه 92/8/9ساعت 11:1 صبح توسط همخونه نظرات ( ) |

خاطرات خنده دار

دیشب مامان و آبجی کوچولوم رفتن خونه بابا بزرگم ، من و بابام و داداشم تو خونه نشسته بودیم
بابام گفت : کامران بابا بیا یه بازی کنیم ، دلمون پوسید
من : چشم بابا جون اسم فامیل بازی کنیم ؟؟؟
بابام : آره پاشو قلم کاغذ بیار
خلاصه نشستیم و قرار شد با "ی" بگیم ، شروع
حالا بازی تموم شد بابام میوه رو نوشته یه دونه سیب !!!!
داداشم نوشته بود ، یردالو !!!
گفتم : قبول نیست ، این مسخره بازیا چیه ؟؟؟
بابام : پاشو پاشو جوجه تیغی )موهامو فشن کرده بودم( تورو چه به اسم فامیل
داداشم : بابا اصلا این شعور نداره ، بابا زردالو و یردالو اصلا فرق دارن ؟؟
بابا : نه
مامانم و آبجی کوچولوم اومدن میگم آبجی یردالو میوس ؟؟؟
آبجیم : کامران گه نخور خستم
مامانم : کامران ن ن ن باز خواهرتو اذیت کردی ؟؟؟؟ دی :دی :دی
من پرورشگام رو میخوام ^_^

 

ی زمانی تو لباس فروشی کار میکردم، دختره اومد ی مانتو خرید و داشت میرفت تشکر کرد. منم حواسم نبود گفتم چاکریم داداش!!!!‏
اونم کم نیاورد گفت ما بیشتر!‏
من: @|@
دختره--------‏>‏ 0‏_‏‏_‏0
داداش‏=‏ *_*

 

من وختی کلاس اول بودم یه بار مشقامو ننوشتم معلم گف چچچچچچچچچچررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااا؟حالا من چی گفتم!!!!!
خانوم دیروز چن تا دزد به خونمون حمله کردن بابام با تفنگ دنبالشون کرد نا مردا با تفنگشون بابامو زدن تیر از کنار قلبش رد شد وگرنه الان مرده بود دیشبم همشو تو بیمارستان بودیم نتونستم مشقمو بنویسم!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
حلا معلم گلم باور کرد زنگید به ننم بقیشم بماندکه همشون چه ریختی شدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همچین گودزیلای روان پریشی بودم من!!!!!!!!؟!؟

امروز که دانشکاه رفتم کلی با دیدن ورودی های جدید شاد شدم کلا موجبات خنده و شادی ترم بالایی ها رو فراهم کرده بودن تو بوفه بودم یه دخترى اومد به مسول بوفه کفت آقا من اکه یه ساندویج کوکتل بخوام زود آماده میشه؟فقط ده دقیقه زنک تفریح داریم


نوشته شده در پنج شنبه 92/8/9ساعت 10:52 صبح توسط همخونه نظرات ( ) |

آرایشگاه زنانه

تو صنف آرایشگرای زنونه یه قانونی وجود داره بنام: دوبار که بشوری
به این شرح که شما میرید آرایشگاه زنونه میگید:
فی فی جون میخوام موهامو مش یخی کنم.
بعد فی فی جون یه پول هنگفتی ازتون میگیره بعد چند دقیقه میرید جلوی آینه می بینید موهاتون صورتی جیغ شده، قاعدتاً ناراحت و عصبی میشید!!!
بعد فی فی جون میگه:
اصن نگران نباش (دوبار که بشوری) همون رنگی که خواستی میشه!
بعدم واسه محکم کاری میگه:
ای جان ای جان چه ناز شدی بیا یه عکس ازت بگیرم ^_^
بعد شمام خر میشید میاید خونه :|
دوبار میشورید
و این داستان ادامه دارد...


نوشته شده در پنج شنبه 92/8/9ساعت 10:51 صبح توسط همخونه نظرات ( ) |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >


کد قالب جدید قالب های پیچک