سفارش تبلیغ
صبا ویژن













عاطفه و مسعود دو کبوتر عاشق

گفتم مادر! ... گفت: جانم
گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم
... ... گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم
اما یک بار نگفتم:
مادر من خوبم
شادم...!
همیشه از درد گفتم
و از رنج.....!


نوشته شده در پنج شنبه 92/8/30ساعت 10:49 صبح توسط همخونه نظرات ( ) |



کد قالب جدید قالب های پیچک